در دومین نشست «فصل سخن» در جهاد دانشگاهی ایلام عنوان شد؛
انقلاب اسلامی حاصل فرهنگ جهاد و امربهمعروف و نهی از منکر است
به گزارش روابط عمومی جهاد دانشگاهی واحد استان ایلام، حجتالاسلاموالمسلمین «عباس حیدری پور» در دومین نشست از سلسله نشستهای «فصل سخن» با موضوع نقد و بررسی کتاب «آینده انقلاب اسلامی ایران» اثر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری که به همت معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی استان ایلام برگزار شد،اظهار کرد: عمده مباحث این کتاب در زمان آغازین انقلاب و یا اندکی پیش از انقلاب ایراد شده است و حتی بخشی از محتوای سخنرانیها مربوط به یک ماه قبل از شهادت شهید مطهری (ره) فاصله دارد.
وی با اشاره به اینکه بخشی از محتوای کتاب بحث با گروههای فعال آن دوران است و نکات درسآموزی را به خواننده میدهد، گفت: با توجه به مفاد این کار شاید بتوان شهید مطهری را از پیشتازان آسیبشناسی انقلاب اسلامی و حتی نوعی آیندهنگری نسبت به انقلاب اسلامی دانست.
حیدریپور ادامه داد: استاد مطهری در واکاوی و توصیف خود نسبت به انقلاب اسلامی به مثابه یک نهضت، بین سه امر ماهیت، اهداف و رهبری نهضت پیوند برقرار میکند و اینها را مرتبط و معرف یکدیگر به شمار میآورد و این سه امر را میتوان در چهره حضرت امام (ره) به عنوان رهبری نهضت مشاهده کرد.
وی افزود: استاد مطهری با تأکید بر هویت اسلامی این نهضت برای شناخت و معرفی بیشتر آن، آن را با نهضتهای متأخر در ممالک اسلامی از جمله ایران مقایسه میکند که در این میان به کار و حرکت سیدجمالالدین اسدآبادی خیلی عنایت دارد و ابعاد کار سیدجمال را در چند محور برمیشمارد؛ تلاش برای ایجاد اتحاد دنیای اسلام، هویتبخشی به دنیای اسلام بر خلاف مسیری که سیداحمدخان هندی طی کرده است.
حیدری پور اضافه کرد: شهید مطهری به سوابق مبارزاتی سید احمدخان با استعمار اشاره میکنند ولی میگویند حسب گزارشها و شاید با برنامهریزی کاری کردند که سید احمدخان بازدیدی از اروپا داشته باشد و یمن مشاهدات عملاً سید احمدخان را از ادامه مبارزه بازداشت؛ بر خلاف سیدجمال که هم بسیاری از ممالک اسلامی را گشت و هم از اروپا بازدید داشت؛ اگر بخواهیم نکتهای جدی درباره اکنون خودمان بگوییم این است که بسیاری از افراد با بازدید از اروپا و امریکا مسحور غرب و زرق و برق و سطوت و اقتدار آن میشوند و متأسفانه این امر زیاد رخ میدهد و میتوان پرسید مواضع متفاوت افراد مثلا یکی مانند سیداحمدخان و دیگری سیدجمال از چه روست و به کجا باز میگردد؟
وی گفت: کار دیگر سیدجمال از نظر استاد مطهری هم مبارزه با استعمار و هم استبداد است و البته در مورد استبداد خود سیدجمال سیر خاصی دارد. علاوه بر این میتوان انقلاب اسلامی را با نهضت تنباکو با رهبری میرزای بزرگ و نیز نهضت استقلال عراق به رهبری میرزای کوچک و نیز نهضت مشروطه و همین طور نهضت ملی شدن نفت در ایران مقایسه کرد. البته نکتهای که استاد مطهری بر آن تأکید میکند این است که در هیچ یک از این نهضتها خود مسئله حاکمیت اسلامی به اندازهای که در انقلاب اسلامی مطهری شد مدنظر قرار نگرفت و شاید بتوان گفت از منظر شهید مطهری این یک بلوغ در نهضتهای اسلامی متأخر است و تصریح دارد که در حرکتهای اصلاحی قبلی حکومت از مدار توجه خارج بود و اینجا چنین نیست.
حجتالاسلام حیدریپور در مورد تصور شهید مطهری از انقلاب گفت: ایشان انقلاب را حاصل یک خروش علیه وضع موجود با عطف توجه به یک وضعیت آرمانی به شرط مردمی بودن معنا میکنند. بنابراین هم باید مردم باشند و الا این حرکت یک کودتا خواهد بود و نیز یک نارضایتی از وضع موجود در میان باشد و در عین حال آرمانی در کار باشد و این مسیر با یک خروش و طغیان دنبال شود. بنابراین وی، خروش در ایران را حاصل فرهنگ جهاد و امر به معروف و نهی از منکر میدانند. البته یادآوری میکند که این فرهنگ در حدود دویست سال اخیر تضعیف شده بود و شاهد آنکه در رسالههای فارسی زبان اصلاً بحث امر به معروف و نهی از منکر دیگر ذکر نشده ، گویی نویسندگان این بحث را مانند بحث بردهداری و کنیزداری میدانند که بلاموضوع شده است! و ایشان از این نگاه تعجب میکنند و بدان منتقدند.
وی تصریح کرد: استاد مطهری حرکتهای اسلامی در یکصد سال پیشتر و از جمله حرکت سیدجمال را نوعی رفع نقص و بازگشت به این فرهنگ میدانند. حتی نسبت به آینده انقلاب جداً معتقد است که باید این فرهنگ امربه معروف و نهی از منکر به سردمداری روحانیت در قالب یک دستگاه فعال بماند و از این منظر میشود روند انقلاب اسلامی را با این نگاه شهید مطهری مقایسه کرد و پرسید چنین موضع فعالی در امر به معروف و نهی از منکر آیا توسط روحانیت حفظ شده است یا خیر؟
حیدریپور با بیان اینکه این کتاب ماهیت شناسی انقلاب از نظر استاد مطهری است، گفت: انقلاب یک دگرگونی بنیادی و تغییر ساخت اجتماعی است و لازمه آن تغییر روحیه اجتماعی مردم است ، تصریح کرد: وی در شمارش ارکان تحول روحی مردم به دو نکته که پیشتر هم اشاره شد اصرار دارند که یکی همان دمیده شدن روح جهاد و امر به معروف و نهی از منکر به صورت مجدد است و دیگری هم احساس شخصیت است.
وی ادامه داد: احساس شخصیت را در نقطه مقابل خودباختگی مطرح میکنند و از قضا اینجا از ادبیات قرآنی بسیار زیبا استفاده میکنند. البته چون ادبیات بازگشت به خویشتن تحت تأثیر فضای اجتماعی و فکری غرب وارد ایران شده بود و برخی متفکران مانند مرحوم شریعتی به خصوص و دیگران آن را جدی مطرح کرده بودند. استاد مطهری، خودباختگی را معادل خسران نفس در ادبیات قرآنی به شمار میآورند که از جهات مختلف قابل تحسین است. به خصوص از این جهت که خسران نفس و آیات قرآنی مرتبط را میتواند قرائت اجتماعی کند چون خسران نفس یا خودباختگی مطرح آن روز یک بحث فردی نبود بلکه به یک مبحث اجتماعی و هویت اجتماعی اشاره میکرد. در عین حال یک اوج خودباختگی را تصویر میکنند که فرد یا جمع دچار روحیه تسلیم و به اصطلاح استسباع میشود مانند شکاری که به خاطر دیدن شیر و شکارچی آنچنان دچار ترس میشود که نه تنها نمیگریزد بلکه به سوی شکارچی هم میرود.
وی افزود: از این منظر برخی کنشهای فردی و جریانی در روند انقلاب اسلامی و حکومت اسلامی ما هم همین طور بوده است و از این نمونهها داشتهایم که نمونه بارزش برخی کسانی بودند که در جریان قصه برجهای دوقلوی آمریکا و بحث محور شررات از درون کشور خواهان تسلیم به امریکا شدند. این همان حالت استسباع است.
حجت الاسلام حیدریپور خاطر نشان کرد: بزرگترین هدیه یک رهبر به مردمش اهدای ایمان به خود است. از همین منظر ما میتوانیم اهمیت امید و خودباوری و پیوند را به شکل واضح دریابیم و اینکه چرا در بیانیه گام دوم قبل از هر توضیح دیگری راجع به مسائل هفت گانه رهبر انقلاب به اهمیت امید اشاره میکنند. امید زمانی معنی دارد که شما خودباوری داشته باشید و با امید در واقع شما نوعی خودباوری دارید.
حیدریپور به بیان شهید مطهری در خصوص انقلاب که یک دگرگونی و تغییر ساخت اجتماعی است اشاره کرد و گفت: اول اینکه با تغییر بخشی از ساخت اجتماعی مانند ساخت سیاسی کار تمام نمیشود و دوم چون تغییر ساختهای اجتماعی یک شبه و سریع نیست در واقع انقلاب یک مسیر و یک صورت و یک شدن است و از نظر ایشان در انقلاب در آن زمان فعلا یک نظام سیاسی تغییر کرده است و یک مرحله جلو رفتهایم و هنوز بسیاری نظامات دیگر باقی است. از این منظر ایشان هرگونه سهم خواهی برخی جریانات چپ و سوسیال و کمونیستی از انقلاب را بیمعنی میدانند زیرا سهم در مورد چیزی مطرح میشود که مثلا به مثابه یک شیء محقق شده باشد و بعد تسهیم معنا خواهد داشت و حال آنکه انقلاب یک شیء و یک منافع نیست بلکه مسیری است که باید طی شود و حال آنکه اگر کسانی در ادامه مسیر به هر دلیلی همراهی نداشته باشند بنابراین عملاً در فضای انقلاب نیستند که بخواهند سهم خواهی داشته باشند.
وی به شرط تداوم انقلاب از منظر شهید مطهری اشاره کرد و گفت: استاد مطهری در بنیادشناسی و معرفی عوامل شکلگیری انقلاب روی چند مسئله دست میگذارند یکی عدالتخواهی است، دیگر آزادیخواهی و سومی حفظ مکتب اسلام اصیل بدون التقاط است. بنابراین درباره عدالتخواهی به ضرورت از بین بردن تبعیضها اشاره میکنند و در مقام تمثیل به مصداق جالب توجه عدالت آموزشی توجه میدهند که اگر دو نفر با استعداد واحد یکی بتواند مسیر ادامه تحصیل را راحت طی کند و دیگری به علت فقر نتواند عملاً و بعد از مدتی جامعه در دست کسانی قرار میگیرد که دسترسی به امکانات داشتهاند نه آنان که ضرورتاً استعداد داشتهاند.
حیدریپور تصریح کرد: استاد مطهری درباره نسبت فرد و جامعه در نظریه عدالت مقبول از ضروت تقدم جامعه بر فرد و تقدم مصالح جمع بر فرد سخن میگویند ولی انذار میدهند که این نباید باعث حذف حقوق فرد شود چنانکه اصلاً پذیرفته نیست که در حق مجرم هم اجحاف شود چه رسد به دیگران. البته این جمع گرایی و به اصلاح سوسیالیزم زمانی دقیق و درست خواهد بود که دارای وجه اخلاقی باشد لذا ایشان از تعبیر و برداشت درست با عنوان سوسیالیسم اخلاقی یاد میکنند و مرادشان پیوند عدالت و معنویت است و میگویند که نقطه تعادل و توفیق انقلاب وابسته به حفظ همین اعتدال میان این دو است و حفظ این دو با هم است.
وی دربارهی نظر استاد مطهری در خصوص آزادیخواهی، گفت: استاد مطهری به شدت از ارائه بیغش افکار و بدون هرگونه پوشش اسلامی ولو افکار مارکسیستی و الحادی دفاع میکنند و میگویند آنچه باید در جامعه سانسور شود، دروغ و عدم صداقت است مانند آنکه مادیگرا افکار خود را در قالب اسلامی عرضه کند. وی به شأن نزول آیه «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی» اشاره کرده و میگویند اگر این آزادی منجر به تلفات هم بشود باید این هزینه را پذیرفت زیرا مسلمانان مدینه از قبل از ورود اسلام فرزندان خود را به یهودیان مدینه برای آموزش سواد و فرهنگ میسپردند و اینها به طور طبیعی تمایل به این سمت پیدا میکردند و وقتی که فرمان اخراج یهودیها به خاطر خنجر زدن از پشت به مسلمانان رسید این نوجوانان که پدر و مادرهایشان مسلمان شده بودند میخواستند با یهودیان بروند که پدر و مادرها خدمت حضرت رسول (ص) رسیدند و کسب تکلیف کردند و این آیات نازل شد.
حیدریپور ادامه داد: شهید مطهری بین احترام ملکه انگلستان به بتهای هندوان و نیز رفتار کوروش در اجازه آزادی مذهب با رفتار حضرت ابراهیم (ع) در شکستن بتها مقایسه کرده از مخاطب میپرسند که کدام مصداق آزادی است؟ و پاسخ میدهد وقتی یمن یک فکر باطل جامعه را دربر گرفته باشد مبارزه نکردن با آن آزادی خواهی نیست زیرا باید اول جامعه از زیر یوغ این افکار آزاد شود و بعد در اینجا انتخاب آزاد معنا دارد. این همان مبنای ایشان است که میگوید آزادی افکار در شرایطی است که افکار آزادانه واقعا و بدون غش مطرح باشد نه اینکه خود را هژمون کرده باشد. لذا ایشان بر آزادی فکر و نه آزادی عقیده تأکید دارند و می گویند آزادی عقیده به معنای به رسمیت شناختن انتخاب ها و عقاید سخیف و غلطی چون بتپرستی است و حال آنکه این خودش اول زنجیر بستن بر فکر بشر است.
وی درباره حفظ مکتب اصیل اسلام بدون التقاط تأکید میکنند که این حافظ جنبه استقلالی این انقلاب است و در واقع ضلع استقلال فرهنگی آن است، اضافه کرد: شهید مطهری ضمن اشاره به آفتهای روحانیت لازمه حفظ استقلال مکتبی را آفت زدایی از روحانیت و نه قلع و قمع آن میدانند و به ضرورت بازسازی نظام روحانیت به شکل جدی اشاره میکنند. شهید مطهری همچنین مستقلاً بحثی را درباره نسبت روحانیت و تداوم انقلاب مطرح میکنند و از ضرورت تأسیس دوایری که البته منظور غیردولتی است با رهبری روحانیت درباره امر به معروف و نهی از منکر حتی ناظر به مسؤلان و نیز درباره ارشاد و هدایت مردم و تبلیغ اسلام و نیز رفع شبهات سخن میگویند. و اینها را جزو وظایف روحانیون برای تداوم بخشی به انقلاب میدانند.
حیدریپور به هوشمندی و فهم اجتماعی خوب شهید مطهری اشاره کرد و افزود: استاد مطهری در نوشتههای خود آنچه را مورد تاکید قرار میدهد ضرورت نو به نو شدن شعارهای انقلاب نسبت به مواقف آن است و از این منظر یکی از دلایل شکست نهضت ملی شدن نفت را تک شعاری بودن آن میداند.
وی خاطر نشان کرد: شهید مطهری در نسبت سنجی میان عدالتخواهی، آزادیخواهی، حفظ مکتب اصیل اسلامی میگویند اسلامی بودن اسم اعظم انقلاب است و محرومیت را اگر منشأ حرکتهای انقلابی بدانیم چنانکه در تحلیلهای چپها معرفی میشد، این مرتبهای پایینتر از نظر ارزشهای انسانی و متعالی دارد و از این رو از نظر شهید مطهری که انقلاب فرانسه را متکی به شعار آزادی و انقلاب اکتبر روسیه را متکی بر شعار حرکت و عدالتخواهی طبقه محروم کارگر میدانند، انقلاب فرانسه مرتبتی بالاتر دارد. اما ایشان اساساً از این دو عبور کرده خود معنویت خواهی اصیل و اسلامی را که همراه با عدالتخواهی و آزادیخواهی است دارای شأنی بالاتر میدانند.
حیدریپور افزود: نکته مهم ایشان درباره عدالتخواهی این است که نباید این را به مواجهه طبقاتی تأویل برد زیرا به خلاف نگاه چپ مخاطب اسلام هم ظالم است هم مظلوم و بعد تعبیر جالبی دارند و توضیح میدهند اینکه مظلومی که در پی حقش است با اسلام همراهی کند خوب نکته عجیبی ندارد اما اینکه ظالم به خلاف میل و منافعش بیاید دنبال اسلام، این دشوار است و از قضا اسلام این را ممکن میداند و لذا با این طبقه هم تخاطب جدی دارد. زیرا در درون این افراد هم یک انسان واقعی و یک فطرت مدفون شده شناسایی کرده است و میخواهد آن مدفون شدهها را بیرون بکشد و احیاء کند بنابراین نباید انقلاب اسلامی را یک انقلاب طبقاتی و صرفاً متکی بر طبقه محروم دانست بلکه باید گفت انقلاب اسلامی باید جانب محروم را نگه دارد و رویکردش طبقه محروم باشد نه اینکه بنیان آن را محرومیت معرفی کرد و شاهد ایشان این است که در جریان انقلاب اسلامی طبقات محرومی مانند معلمان و کارگران عار داشتند که بگویند برای شکم قیام کردهاند.
وی تاکید کرد: در مجموع میتوان این شاخصها و معیارها را بهانهای قرار داد تا ببینیم از منظر شهید مطهری تا چه میزان حرکت ما مبتنی بر مسیر درست بوده است و تا چه میزان و چه مواقعی و در چه زمینههایی از مسیر اصلی انحراف داشتهایم.
نظر شما :